جدول جو
جدول جو

معنی چهل تن - جستجوی لغت در جدول جو

چهل تن
(چِ هَِ تَ)
چهل نفری که با موسی به کوه طور رفتند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چهل ستون
تصویر چهل ستون
عمارتی که چهل ستون داشته باشد، کنایه از بنایی که ستون های بسیار داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
کسی که دهل می زند، دهل نواز
فرهنگ فارسی عمید
(چِ هَِ لُ)
مرکب از ’چه’ حرف استفهام + ’سان’ پسوند شباهت، چگونه ؟ به چه کیفیت ؟ به چه ترتیب. چون ؟
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
هم جسم. هم جنس:
مرغ خاکی، مرغ آبی هم تنند
لیک ضدانند وآب و روغنند.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(چَ تَ)
طایفه ای از طوایف قشقائی. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 82). یکی از طوایف ایل قشقائی ایران و مرکب از 60 خانوار است که در مرودشت مسکن دارند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
آنکه دهل زند. آنکه دهل نوازد. دهل نواز. طبال. (یادداشت مؤلف). طبال و دف زن و کسی که طبل می نوازد. (ناظم الاطباء) :
دهل زن چو شد بر دهل خشمناک
برآورد فریاد ازآب و خاک.
نظامی.
کهن شده ست به غزنین فکنده در میدان
دهل زنند بر او خود دهل زنان بر در.
عنصری.
خروس غنوده فروکوفت بال
دهل زن بزد بر تبیره دوال.
نظامی.
دهل زن چو زد بر دهل داغ چرم
هوای شب سرد را کرد گرم.
نظامی.
خوشا هوشیاران فرخنده بخت
که پیش از دهل زن ببندند رخت.
(بوستان).
که ناگه دهل زن فروکوفت کوس
بخواند از فضای برهمن خروس.
(بوستان).
دهل زن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ)
نام کوهی به فیروزکوه است و رود خانه (کاری سر) بابل سر از آنجا سرچشمه میگیرد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تُ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم در دوهزارگزی شمال باختری بم و 4 هزارگزی شمال شوسۀ کرمان به بم واقع است، 470 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و خرماست اهالی به کشاورزی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ رَ)
دهی است جزء دهستان تیمور بخش حومه شهرستان محلات. در18هزارگزی جنوب محلات و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ دلیجان به خمین واقع است. کوهستانی و سردسیر است، 150 تن سکنه دارد. از رود خانه لعل بار آبیاری میشود. شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ سَ)
دهی است از دهستان فیض آباد بخش فیض آباد محولات شهرستان تربت حیدریه. در 12هزارگزی شمال خاوری فیض آباد واقع است، 266 تن سکنه دارد. از قنات آبیاری میشود. محصولش غلات و پنبه و ابریشم است. شغل اهالی زراعت و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ سَ)
نام قلعه ای است از قلاع بلوک ناصری مشهد مقدس. از بلوکات جدید این بلد که به اهتمام نواب حسام السلطنه سلطان مراد میرزا آباد شده است. (مرآت البلدان ج 4 ص 304)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ گَ)
دهی است از دهستان دیجویجین بخش مرکزی شهرستان اردبیل. در 15هزارگزی باختر اردبیل و 12 هزارگزی شوسۀ مشکین اردبیل واقع شده. 207 تن سکنه دارد. از رود خانه قره چای آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ مَ)
دهی است از دهستان قلعه گنج بخش کهنوج شهرستان جیرفت. در 45هزارگزی جنوب کهنوج و رود خانه هلیل واقع است. 160 تن سکنه دارد. از رود خانه هلیل آبیاری میشود. محصولش غلات و شغل اهالی کشاورزی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ یَ / یِ)
عدد کسری. یک قسمت از چهل قسمت. از چهل یکی. یک چهلم
لغت نامه دهخدا
(هََ تَ)
که تن از آهن دارد:
خزروان بدو گفت کاین یک تن است
نه آهن تن است و نه آهرمن است.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَ)
گروهی از ابدال که حق تعالی عالم رابوجود ایشان قائم دارد. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(پَ تَ)
پهن بر. پهن اندام. وأن: ضخمه، زن پهن تن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَهْ)
جبه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ هَِ تَ)
نام بقعه و تکیه و مزار چهل تن درویش واقع در میان تکیۀ خواجه حافظ و تکیۀ هفت تنان بشیراز. کریم خان زند عمارت و سه دیوار و حصار از آجر و گچ دور این چهل قبر بساخت و فرهاد میرزا پسر عباس میرزای ولیعهد بسال 1257 ه. ق. چهل سنگ تراشیده بر آن چهل مزار نصب نمود. (از فارسنامۀ ناصری ص 159)
لغت نامه دهخدا
ماژ تن آنکه به لهو و لعب پردازد: در بار و مشکریز و نوش طبع و زهر فعل جان فروز و دلگشا و غمزدا و لهو تن، (منوچهری. چا. د. 73)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن تن
تصویر پهن تن
پهن اندام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهل تسن
تصویر اهل تسن
پیرو سنت، مقابل شیعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چهلمین
تصویر چهلمین
عدد ترتیب چهل در مرتبه چهل چهلم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
آنکه دهل نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آهن تن
تصویر آهن تن
آنکه تن آهنین دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دهل زن
تصویر دهل زن
((~. زَ))
آن که دهل می نوازد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چهل ستون
تصویر چهل ستون
((چِ هِ سُ))
عمارتی که چهل ستون داشته باشد، بنایی که دارای ستون ها بسیار باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از چغل زن
تصویر چغل زن
Gossiper
دیکشنری فارسی به انگلیسی
درهم پاشیدن، خراب شدن، از ریخت و قیافه افتادن
فرهنگ گویش مازندرانی
نوعی علف بالا رونده از درختان جنگلی
فرهنگ گویش مازندرانی
نخ دوک نخ ریسی در پارچه بافی سنتی
فرهنگ گویش مازندرانی